ماخولاواژهنامه آزادنام تنگه و رودی حوالی یوش مازندران. قسمتی از آزادکوه. (نیما یوشیج شعری با این مضمون سروده است.)
مأکولاتلغتنامه دهخدامأکولات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مأکولة (مؤنث مأکول ). خوردنیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خوردنیها و چیزهای قابل خوردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأ
ماخوانلغتنامه دهخداماخوان . [ خ ُ] (اِخ ) قریه ای بزرگ است از قرای مرو با مناره و جامع و از آن ابومسلم صاحب الدعوة بیرون آمد و احمدبن شبویة بن احمدبن ثابت بن عثمان ماخوانی به آنجا
ماخوانیلغتنامه دهخداماخوانی . [ خ ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به ماخوان از قرای مرو. (الانساب سمعانی ). رجوع به ماخوان شود.
مأکولاتلغتنامه دهخدامأکولات . [ م َءْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مأکولة (مؤنث مأکول ). خوردنیها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خوردنیها و چیزهای قابل خوردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مأ