مأخوذةلغتنامه دهخدامأخوذة. [ م َءْ ذَ ] (ع ص ) مؤنث مأخوذ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مأخوذ شود.
مأخوذلغتنامه دهخدامأخوذ. [ م َءْ ] (ع ص ) گرفته شده .قبض شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). اخذشده . ستده . ستانده . گرفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- مأخوذ شدن ؛ گر
ماخوله بالالغتنامه دهخداماخوله بالا. [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهار اویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 102 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مأخوذةلغتنامه دهخدامأخوذة. [ م َءْ ذَ ] (ع ص ) مؤنث مأخوذ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مأخوذ شود.
لمهلغتنامه دهخدالمه . [ل َ م َ / م ِ ] (ترکی ، پسوند) کلمه ٔ ترکی است و چون مزید مؤخری در بعض کلمات ترکی مستعمل در فارسی درآید. مزید مؤخری است در کلمات مأخوذه از ترکی و مجمو
استبرقلغتنامه دهخدااستبرق . [ اِ ت َ رَ ] (معرب ، اِ) معرب استبرک . (منتهی الارب ). دیبا. (مهذب الاسماء). دیبای ستبر. (ربنجنی ). دیبای سطبر یا دیبا که بزر ساخته باشند یا جامه ٔ حر
عاشرلغتنامه دهخداعاشر. [ ش ِ ] (ع ص ) ده یک گیرنده . (منتهی الارب )(آنندراج ). || آنکه بر راه گمارند که از اموال بازرگانان صدقه گیرد. (تعریفات ). در شرع عاشر کسی را گویند که اما
گرفتهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی تصرفشده▼)، برداشتهشده، اخذشده، گرفتهشده، ستانده، مأخوذ، مکتسَب، کسبشده، اکتسابی، دریافتی چیده(شده)، دستچین، انتخابشده سلبشده، مسلوب، م