ماتریتلغتنامه دهخداماتریت . [ ت ُ ] (اِخ ) لغتی است در ماترید که محله ای است به سمرقند. (تاج العروس ). نام محله ای به سمرقند و آنرا ماترید نیز خوانند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ماتریتیلغتنامه دهخداماتریتی . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به ماتریت که محله ای است در حایط سمرقند. (الانساب سمعانی ).
ماتریتیهلغتنامه دهخداماتریتیه . [ ت ُ ری ی َ ] (اِخ ) ماتریدیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماتریدیه شود.
ماتریالیستفرهنگ مترادف و متضاد۱. مادهگرا، مادی، دهری، مادهانگار، پیرو مکتب اصالت ماده ≠ ایدهآلیست ۲. متاله
ماتریتیلغتنامه دهخداماتریتی . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب به ماتریت که محله ای است در حایط سمرقند. (الانساب سمعانی ).
ماتریتیهلغتنامه دهخداماتریتیه . [ ت ُ ری ی َ ] (اِخ ) ماتریدیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماتریدیه شود.
ماتریدلغتنامه دهخداماترید. [ ت ُ ] (اِخ ) محله ای است به سمرقند. (منتهی الارب ). و آنرا ماتریت نیز گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از الانساب سمعانی ). رجوع به ماتریت شود.
ماتریدیهلغتنامه دهخداماتریدیه . [ ت ُ دی ی َ ] (اِخ ) نام طایفه ای نظیر اشعریه ،منسوب به ابومنصور محمدبن محمدبن محمود ماتریدی . و ماتریتیه نیز گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).