مئاللغتنامه دهخدامئال . [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَألَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مألة شود.
مائللغتنامه دهخدامائل . [ ءِ ] (ع ص ) مایل . چفسان . زنی که خمان و چمان رود از ناز و گردنکشی ،یا مائل است از طاعت خدای و آنچه او را لازم است از حفظ فروج ، یا شانه میلاء می کند ک
معاللغتنامه دهخدامعال . [ م ُ ] (از «ع ل و») اتیته من معال ؛ یعنی از بالای او آمدم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).
مالگویش گنابادی در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد.در گویش گنابادی به زن زیبا هم مال گویند ، ماساژ بدن ، گوسفند ، شتر و..
جوفدیکشنری عربی به فارسیپوک , ميالن تهي , گودافتاده , گودشده , تهي , پوچ , بي حقيقت , غير صميمي , کاواک , خالي کردن
مألةلغتنامه دهخدامألة. [ م َءْ ل َ ] (ع مص ) بر غفلت و بی خبری دررسیدن کار و آماده نبودن جهت آن و ندانستن . مأل . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ
مالگویش گنابادی در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد.در گویش گنابادی به زن زیبا هم مال گویند ، ماساژ بدن ، گوسفند ، شتر و..