لاتورلغتنامه دهخدالاتور. (اِخ ) لاتوردُوِرْنی ْ. نام کرسی بخش در ایالت «پوی دُدُم » از ولایت ایسوار. دارای 1421 تن سکنه است .
لاتور د فرانسلغتنامه دهخدالاتور د فرانس . [ دُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «پیرانه اُریانتال » از ولایت ِ پرپینیان . کنار آگلی . دارای 1066 تن سکنه .
لاتور دو پنلغتنامه دهخدالاتور دو پن . [ پ َ ] (اِخ ) نام خاندانی نجیب و باستانی از مردم دُفینه . که از میان آن مردان جنگجو و سیاستمدار و روحانی و عالم علم الاجتماع برخاسته است .
لاتور دورنیلغتنامه دهخدالاتور دورنی . [ دُ وِ رْن ْی ْ ](اِخ ) تئوفیل کرت دو. نام صاحبمنصب فرانسوی ، مولد کارهکس . مقتول در اُبِرهزن (باویر) (1743-1800 م .).
ligatureدیکشنری انگلیسی به فارسیلیگاتور، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، زخم بند، شریان بندی، رشته، رباط، خط پیوند، خط ارتباط، دو یا چند حرف متصل بهم
ligaturesدیکشنری انگلیسی به فارسیلیگاتورها، شریان بند، بند، کلید کوک سازهای زهی، بار، بخیه زنی، نوار، زخم بند، شریان بندی، رشته، رباط، خط پیوند، خط ارتباط، دو یا چند حرف متصل بهم