لیوکندلغتنامه دهخدالیوکند. [ ] (اِخ ) از وخش است . جایی است که از وی گوسپند وخشی خیزد. (حدود العالم ).
فوتیس لیوندالغتنامه دهخدافوتیس لیوندا. [ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی شحم اسد است . (فهرست مخزن الادویه ).
بیوکندنلغتنامه دهخدابیوکندن . [ ی َ / یُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیوگندن . اوکندن . افکندن . بیفکندن . (یادداشت مؤلف ) : چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی و بیوکند موی زرد.
وخشلغتنامه دهخداوخش . [ وَ ] (اِخ ) نام شهری است از ولایت بدخشان و ختلان . (برهان ). شهری است به ماوراءالنهر (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) در کنار جیحون . (یسنا). از ولایت ختلا
فوتیس لیوندالغتنامه دهخدافوتیس لیوندا. [ ] (معرب ، اِ مرکب ) به یونانی شحم اسد است . (فهرست مخزن الادویه ).
چاه سید محمدلغتنامه دهخداچاه سید محمد. [ س ِی ْ ی ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 18هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 7 هزارگزی جنوب راه شو
ختللغتنامه دهخداختل . [ خ ُت ْ ت َ ] (اِخ ) بشاری آنرا کورتی وسیع و پرشهر می آورد. از جغرافیادانان عرب بعضی آنرا منسوب به بلخ میداند ولی این رأی خطاست زیرا ختل در عقب جیحون قر
بیوکندنلغتنامه دهخدابیوکندن . [ ی َ / یُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) بیوگندن . اوکندن . افکندن . بیفکندن . (یادداشت مؤلف ) : چون بچه ٔ کبوتر منقار سخت کردهموار کرد موی و بیوکند موی زرد.