لیل لیلاءلغتنامه دهخدالیل لیلاء. [ ل َ لُن ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) لیلة لیلی . لیل لایل .لیل ٌ الیل . رجوع به لیلة لیلاء و رجوع به لیل شود.
لیلة لیلاءلغتنامه دهخدالیلة لیلاء. [ ل َ ل َ تُن ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) شبی تاریک . (مهذب الاسماء). شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه . لیلة لیلی . (منتهی الارب ).
لیلالغتنامه دهخدالیلا. [ ل َ ] (اِخ ) بنت مسروق و همسر امیرالمؤمنین علی علیه السلام که ابوبکر و عبداﷲ از بطن ویند. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). رجوع به لیلی بنت مسعود شود.
لیلاواژهنامه آزاددل تاریکی شب، هنگامی که ماه در آسمان نیست. دختر مسروق -همسر امیرالمومنین حضرت علی (ع) دختری که در شب متولد شده است بلند همچون شب
gigدیکشنری انگلیسی به فارسیفرهاد، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، نیزه، ادم غریب، شوخی، قایق پارویی سریعالسیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خند
شبلغتنامه دهخداشب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین اس
لیلة لیلاءلغتنامه دهخدالیلة لیلاء. [ ل َ ل َ تُن ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) شبی تاریک . (مهذب الاسماء). شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه . لیلة لیلی . (منتهی الارب ).
لیللغتنامه دهخدالیل .[ ل َ ] (ع اِ) شب . لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل . (منتهی الارب ). عشیة. شام . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گ
لیلاءلغتنامه دهخدالیلاء. [ ل َ ] (ع ص ) تأنیث اَلْیَل (لیلةٌ لیلاء و لیلةٌ لیلی )؛ شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه . (منتهی الارب ).
تبریزلغتنامه دهخداتبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب