لیلوپرلغتنامه دهخدالیلوپر. [ پ َ ] (اِ) نیلوفر. لیلوپل بدل آن است . (آنندراج ). گلی باشد کبود که از میان آب روید و گاه سرخ و سفید نیز شود و اندرون او زرد بود و شکفتن او گاه سر زدن
لیکوپردنلغتنامه دهخدالیکوپردن . [ ک ُ پ ِ دُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی از قارچ که در فصول تابستان و پائیز در جنگلها و بیشه ها میروید. دارای کلاهکی گلابی شکل با حاشیه ٔ سفید است و از گرو
لیپوپروتگانشناسیlipoproteomicsواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ فنون مربوط به شناسایی و تشخیص حبههای پروتئین و برهمکنش آنها با لیپیدها و جهشهایی که در بیانۀ ژنهای نهفته رخ میدهد
آبولغتنامه دهخداآبو. (اِ) نیلوفر آبی . نیلوپر. لیلوپر : صنعش بسر کوه برویانده شقایق در باغ دمانده لَطَفش سوری و آبو. خواجه عمید لوبکی .ای گرد درت آب رخ خواجه ٔ کاریزوی خاک کف پ
للغتنامه دهخدال . (حرف ) حرف بیست و هفتم از الفبای فارسی و بیست و سوم از الفبای عربی و دوازدهم از الفبای ابجدی و نام آن لام است و در حساب جُمَّل آن را به سی دارند:لا و لا لب
نلغتنامه دهخدان . (حرف ) حرف بیست و نهم از الفبای فارسی و حرف بیست و پنجم از الفبای عربی (ابتث ) است و در حساب جُمَّل آن را به پنجاه گیرند.نام آن نون و از حروف هوائی است . (ب