لؤلؤفروشلغتنامه دهخدالؤلؤفروش . [ ل ُءْ ل ُءْ ف ُ ](نف مرکب ) لؤلؤفروشنده . مرواریدفروش : ز گوش و گردنش لؤلؤ خروشان که رحمت بر چنان لؤلؤفروشان .نظامی .
لیلوپرلغتنامه دهخدالیلوپر. [ پ َ ] (اِ) نیلوفر. لیلوپل بدل آن است . (آنندراج ). گلی باشد کبود که از میان آب روید و گاه سرخ و سفید نیز شود و اندرون او زرد بود و شکفتن او گاه سر زدن
لؤلؤفروشلغتنامه دهخدالؤلؤفروش . [ ل ُءْ ل ُءْ ف ُ ](نف مرکب ) لؤلؤفروشنده . مرواریدفروش : ز گوش و گردنش لؤلؤ خروشان که رحمت بر چنان لؤلؤفروشان .نظامی .
لیلوپرلغتنامه دهخدالیلوپر. [ پ َ ] (اِ) نیلوفر. لیلوپل بدل آن است . (آنندراج ). گلی باشد کبود که از میان آب روید و گاه سرخ و سفید نیز شود و اندرون او زرد بود و شکفتن او گاه سر زدن