لیللغتنامه دهخدالیل .[ ل َ ] (ع اِ) شب . لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل . (منتهی الارب ). عشیة. شام . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گ
لیالیلغتنامه دهخدالیالی . [ ل َ ] (ع اِ) ج ِ لیل . او هو جمع لیلاة و هی اصل اللیل . (منتهی الارب ). شبها : تا به چشم شه نماید خوب روی روزگاراز لیالی بر رخ ایام زلف و خال باد. سوز
قالیلغتنامه دهخداقالی . (اِ) قسمی از گلیم پرزدار منقش گرانبها که خالی نیز گویند.(ناظم الاطباء). مهمترین محصول صنعتی ایران در عصر حاضر قالی و قالیچه ٔ دست بافت است . قالی بافی از