لیف بازساختهregenerated fibreواژههای مصوب فرهنگستانلیفی که از استخراج مواد طبیعی، مانند سلولوز، از یک ماده و تبدیل آن به رشتۀ پیوسته به دست میآید
لیف خزلغتنامه دهخدالیف خز. [ ف ِ خ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پرز پوست خز : همان گرده ٔ نرم چون لیف خزکز او پخته شد گرده ٔ گرده پز.نظامی .
لیف زدنلغتنامه دهخدالیف زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) با لیف و صابون خود را شستن . لیف و صابون زدن . با لیف شوخ ستردن از تن در حمام و توسعاً با کیسه ٔ از چلوار و صابون تمام تن را در ح