لیفیلغتنامه دهخدالیفی . (اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و اب
لیفیلغتنامه دهخدالیفی . (ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است .- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. (تشریح میرز
مفصل لیفیfibrous jointواژههای مصوب فرهنگستانمفصلی که در آن بافت لیفی استخوانها را به هم وصل میکند و ممکن است حرکت کمی داشته باشد
لیف بازساختهregenerated fibreواژههای مصوب فرهنگستانلیفی که از استخراج مواد طبیعی، مانند سلولوز، از یک ماده و تبدیل آن به رشتۀ پیوسته به دست میآید
لیف شیشۀ کوتاهchopped fiberglass, short fiberglass, chopped glass, chopped strand glass fibreواژههای مصوب فرهنگستانلیفی شیشهای که از برش دادن لیفِ بلندِ شیشه (long fiberglass) تولید میشود و اندازهای در حدود 6/1 میلیمتر و قطری بین ده تا بیست میکرومتر دارد
لیف کتانflax fibre, flax 2واژههای مصوب فرهنگستانلیفی روساقه که در شرایط اقلیمی معتدل رشد میکند و طول الیاف آن یک تا چهار سانتیمتر و قطر آن ده تا بیست میکرومتر است