لیسکیلغتنامه دهخدالیسکی . (اِخ ) دهی از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 75هزارگزی شمال باختری شوسف و 12هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ عمومی مشهد به زاهدان . کوهستانی
لیکتیولغتنامه دهخدالیکتیو. [ ک ِ ] (اِخ ) نام شهری به اندلس به ساحل دریا. دارای چهارهزار تن سکنه ولنگرگاهی بدیع است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 330).
ریلغتنامه دهخداری . [ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است قدیم که در عهد هخامنشی بین دربند (دروازه ٔ بحر خزر)و دریای خزر و ماد قرار داشت ولی جزء ماد بزرگ به شمار می آمد. داریوش در کتیبه
حجر ارمنیلغتنامه دهخداحجر ارمنی . [ ح َ ج َ رِ اَ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگی است نزدیک سنگ لاجورد، لکن لاجورد صافی تر و رنگین تر است و این نرم تر است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
حجرالقمرلغتنامه دهخداحجرالقمر. [ ح َ ج َ رُل ْ ق َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبدالقمر. رغوة القمر. بصاق القمر. بزاق القمر. افروسالنیتوس . مها. مهو. سالنیطس . افروسلونن . و آن نوعی جبسین با
ارجیشلغتنامه دهخداارجیش . [ اَ ] (اِخ ) ارجیس . نام شهری باستانی به ارمینیه نزدیک خلاط. شهریست قدیم از نواحی ارمینیه ٔ کبری قرب خلاط و اکثر اهل آن نصاری باشند. طول آن 66 درجه و ث
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلب