لاحقلغتنامه دهخدالاحق . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید ازخاندان ابن لاحق . شاعری قلیل الشعر است . (ابن ندیم ).
لاحقلغتنامه دهخدالاحق . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن عفیر الرقاشی نام پدر عبدالحمید و عبدالحمید پدر ابان . و ابان شاعر معاصر آل برمک و ناظم کلیله و دمنه به عربی است .
حذفلغتنامه دهخداحذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و ب