لیبانوطسلغتنامه دهخدالیبانوطس . [ طِ ] (معرب ، اِ) شجره ٔ مریم . گیاهی است طبی . (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 51) . گیاهی که ساق آن به ساق رعی الابل شبیه است .
لیبانیوسلغتنامه دهخدالیبانیوس . (اِخ ) از علمای مشهور یونان قدیم ، مولد 314 م . به انطاکیه و وفات به سال 390 م . در همانجا. (قاموس الاعلام ترکی ).
لیبانوطسلغتنامه دهخدالیبانوطس . [ طِ ] (معرب ، اِ) شجره ٔ مریم . گیاهی است طبی . (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 51) . گیاهی که ساق آن به ساق رعی الابل شبیه است .
لیبانیوسلغتنامه دهخدالیبانیوس . (اِخ ) از علمای مشهور یونان قدیم ، مولد 314 م . به انطاکیه و وفات به سال 390 م . در همانجا. (قاموس الاعلام ترکی ).
لبانلغتنامه دهخدالبان . [ ل ُ ] (اِ) از یونانی لیبانوس و لاتینی اُلیبانوس . کندر که صمغی است . (منتهی الارب ). کندر. (اختیارات بدیعی ). کندر و آن نوعی از علک است . علک . (دهار).