لیاقت علی خانلغتنامه دهخدالیاقت علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی از مردم پنجاب و از خاندانی مدعی فرزندی انوشیروان عادل . وزیردارائی اولین کابینه ٔ هندوستان از یاران نزدیک
لیاقتفرهنگ مترادف و متضادارزش، استحقاق، اهلیت، سزاواری، شایستگی، صلاحیت، عرضه، قابلیت، قدر، کارآیی، مرتبه
لیاقتدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ably _, caliber, capability, capacity, competence, desert, efficiency, makings, qualification
لیاقت علی خانلغتنامه دهخدالیاقت علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی از مردم پنجاب و از خاندانی مدعی فرزندی انوشیروان عادل . وزیردارائی اولین کابینه ٔ هندوستان از یاران نزدیک
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ] (اِخ ) ابن سلطان اویس ایلکانی (شاهزاده شیخ ...). وی برادر سلطان حسین بن سلطان اویس بود، و سلطان حسین بر آذربایجان سلطنت می کرد، در سال 778 هَ . ق .
شرلیلغتنامه دهخداشرلی . [ ش ِ ] (اِخ ) رابرت . (متولد 1581 متوفای 1628 م .) وی همراه برادرش آنتونی به ایران آمد و در جنگ علیه ترکان لیاقت بخرج داد. او با دختری ایرانی (چرکسی ) ا
تواناییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ی، قابلیت، پتانسیل، حساسیت، استعداد عُرضه، یارا، بخار، مایه، مدیریت، نا، رمق، بُنیه، توان▲ نیروی بالقوه، امکان صلاحیت، کارآیی، ید بیضا، ید طولا، مها
توانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت توانستن، قادر بودن، توانایی(یارای) کاری را داشتن، اجرا کردن، کردن عُرضه داشتن، بخار داشتن توان داشتن دست یافتن، کردن سر ساییدن، کفایت (لیاقت) داشتن،