لگداندازلغتنامه دهخدالگدانداز. [ ل َ گ َ اَ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از لگد انداختن . آنکه لگد اندازد. آنکه امتناع ورزد پذیرفتن امری یا چیزی را.
لگدپرانیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. لگداندازی.۲. [مجاز] تن به کار ندادن و از زیر بار در رفتن مثل لگد پراندن و از زیر بار در رفتن ستور.
جفتک زنلغتنامه دهخداجفتک زن . [ ج ُ ت َ زَ ] (نف مرکب ) لگدزن . لگدانداز. ستوری که با هر دو پا از عقب لگد زند. رجوع به لگدانداز شود.
رکاللغتنامه دهخدارکال . [ رَک ْ کا ] (ع ص ) گندنافروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گندنافروش و رکل فروش . (ناظم الاطباء). مبالغه است در رکل : و فلان نکال رکال ؛ یعنی بایع رکل یا