لگام کشیدنلغتنامه دهخدالگام کشیدن . [ ل ُ / ل ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ایستادن و متوقف ساختن اسب را با کشیدن دهانه . از پس خود کشیدن لگام ، به دنبال خود بردن و کشاندن : هِل تا بکشد
لگاملغتنامه دهخدالگام . [ ل ُ / ل ِ ] (اِ) لجام (به کسر اول معرب لگام است ). دهنه . دهانه لغام . عنان . جوالیقی گوید: اللجام ، معروف و ذکر قوم انه عربی و قال آخرون بل هو معرّب و
اکفاحلغتنامه دهخدااکفاح . [ اِ ] (ع مص ) کشیدن لگام ستور را تا بایستد و برگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
اکماحلغتنامه دهخدااکماح . [ اِ ] (ع مص ) لگام کشیده داشتن ستور راتا سر راست دارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کشیدن لگام تا ستور سر راست دارد. (ال
امتلاخلغتنامه دهخداامتلاخ . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برکشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برکشیدن شمشیر از نیام و بیرون کشیدن لگام از سرستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن
کفحلغتنامه دهخداکفح . [ ک َ ] (ع مص ) بوسه زدن ناگاه یا عام است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناگاه بوسیدن . (از ذیل اقرب الموارد). بوسه دادن . (تاج المصادر بی
تابیدنلغتنامه دهخداتابیدن . [ دَ ] (مص ) تاب و طاقت آوردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). طاقت آوردن . (شرفنامه ٔ منیری ). تحمل کردن . متحمل شدن تاب و تحمل داشتن . از عهده برآم