لکلک گردنکُرکیCiconia episcopus microselisواژههای مصوب فرهنگستانزیرگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان که بالای بدن آن سیاه و بالها و سینه سفید و گردن آن کرکی و سفید است
لکلک حقیقیCiconia ciconiaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پاها و گردن طویل و بدن سفید و بالهای سیاه و دم و پاهای قرمز مایل به نارنجی
لکلک سیاهCiconia nigraواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پا و گردن طویل که رنگ آن سیاه صیقلی و براق و ناحیۀ شکم سفید است
لکلک شرقیCiconia boycianaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پا و گردن طویل که پرهای پروازی سفید و دم بلند و زینتی دارد
لکلک منقارزرد مصریMycteria ibisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با منقار زرد مایل به نارنجی و صورت بدون مو و قرمز و پاهای طویل و نارنجی
لُکُّپُلُکْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی تکه پاره ، قطعه قطعه کردن ، تخریب ، از بین بردن ، منهدم کردن چیزی از روی قصد ، به قطعات کوچک تبدیل کردن
غمخورک کوچک حقیقیIxobrychus minutus minutusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ حواصیلیان و راستۀ لکلکسانان که از کوچکترین حواصیلهاست و پشت بدنش سیاه است
حاجی لک لکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) [عامیانه] لکلک. Δ زیرا مدتی از سال را که لکلک کوچ میکند گمان میکنند به مکه رفته است.۲. [مجاز] مرد بلندقد و باریکاندام.
لقلقهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. بانگ لکلک.۲. هر بانگ و آوازی که توٲم با حرکت و اضطراب باشد. لقلقهٴ زبان: بیهودهگویی؛ سخن نسنجیده.
لک لکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهپرندهای با پاهای بلند، گردن دراز، بالهای بزرگ، و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه میگذارد و از حشرات، موش، و مار تغذیه میکند. لکلک هندی: (ز
لکالکلغتنامه دهخدالکالک . [ ل ُ ل ِ ] (ع ص ) شتر سخت گوشت سطبر فربه . (منتهی الارب ). اشتر زفت . اشتر بزرگ . (مهذب الاسماء).