لکلک حقیقیCiconia ciconiaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پاها و گردن طویل و بدن سفید و بالهای سیاه و دم و پاهای قرمز مایل به نارنجی
لکلک سیاهCiconia nigraواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پا و گردن طویل که رنگ آن سیاه صیقلی و براق و ناحیۀ شکم سفید است
لکلک شرقیCiconia boycianaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پا و گردن طویل که پرهای پروازی سفید و دم بلند و زینتی دارد
لکلک گردنکُرکیCiconia episcopus microselisواژههای مصوب فرهنگستانزیرگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان که بالای بدن آن سیاه و بالها و سینه سفید و گردن آن کرکی و سفید است
لکلک منقارزرد مصریMycteria ibisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با منقار زرد مایل به نارنجی و صورت بدون مو و قرمز و پاهای طویل و نارنجی
لُکُّپُلُکْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی تکه پاره ، قطعه قطعه کردن ، تخریب ، از بین بردن ، منهدم کردن چیزی از روی قصد ، به قطعات کوچک تبدیل کردن
لقلقلغتنامه دهخدالقلق . [ ل َ ل َ ] (معرب ، اِ) معرّب از فارسی لک لک . ج ، لقالق . لقلاق (و هو افصح ). (منتهی الارب ). طائری است مار و ماهی راشکار کند. (غیاث ). حاجی حاجی . حاجی
ذاتلغتنامه دهخداذات . (ع اِ) تأنیث ذو. صاحب . مالک . دارا. خداوند. و تثنیه ٔ آن ذواتا. و ج ، ذوات : امراءة ذات مال . || مؤلف آنندراج آرد: ذات : بالفتح ، بمعنی صاحب و خداوند و
حافظةلغتنامه دهخداحافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیس
اسملغتنامه دهخدااسم . [ اِ / اُ ] (ع اِ) اسم نزد بصریان معتل اللام مشتق از سمو بمعنی علو [ است ] بدلیل امثله ٔ اشتقاق او چون سمی یسمی تسمیة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمع تکسیر
استعارةلغتنامه دهخدااستعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا ان