ابومحمدلغتنامه دهخداابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) حکم بن عیینه مولی لکنده . و برخی کنیت او را ابوعبداﷲ گفته اند. محدث است .
لخملغتنامه دهخدالخم . [ ل َ ] (اِخ ) (ملوک ...) رجوع به معد و نیز رجوع به لخم بن عدی و لخمی شود. حیی است از یمن از اولاد لخم و اسم لخم مالک بن عدی بن الحارث بن مرّةبن اددبن زید
لکنهورلغتنامه دهخدالکنهور. [ ل َ ن َ ] (اِخ ) لکنهو. لکناو. لکناهو. نام شهری به هندوستان . رجوع به مدخل قبل شود.