لکندیکشنری عربی به فارسیولي , اما , ليکن , جز , مگر , باستثناي , فقط , نه تنها , بطور محض , بي , بدون
لکنلغتنامه دهخدالکن . [ ل َ ک َ ] (ع مص ) لکنة. لکنونة. لکونة. درماندن به سخن . (منتهی الارب ). درماندگی به سخن . درماندگی به سخن و درمانده شدن در آن .
لَـٰکِنِفرهنگ واژگان قرآنولي - وليكن (نون به دليل تقارن با حرف ساكن يا تشديد دار كلمه بعد حركت گرفته است)
لَـٰکِنَّفرهنگ واژگان قرآنولي - وليكن (همان "لَـٰکِنْ " است منتهی اگر بعدش همزه وصل بیاید به دلیل تقارن با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد به این شکل در آمده است)