لژنلغتنامه دهخدالژن . [ ل َ ژَ ] (اِ) لژم . لجن که گل سیاه ته حوضها و لای بن تالابها باشد. (برهان ). گل تیره را گویند که در بن حوضها و کولابها و سیه آبها بهم رسد و آن را لجن نی
لجنلغتنامه دهخدالجن . [ ل َ ] (ع مص ) لیسیدن به زبان . || برگ کوفته به آرد یا به جو آمیختن جهت علف ستور. (منتهی الارب ).
ژان لژنرلغتنامه دهخداژان لژنر. [ ل ُ ژُ ن ُ ] (اِخ ) بطریق قسطنطنیه (582 - 595 م .). این بطریق را در امپراطور موریس نفوذ کلمه بسیار بود.
ژان لژنرلغتنامه دهخداژان لژنر. [ ل ُ ژُ ن ُ ] (اِخ ) بطریق قسطنطنیه (582 - 595 م .). این بطریق را در امپراطور موریس نفوذ کلمه بسیار بود.
حرمدلغتنامه دهخداحرمد. [ ح َ م َ / ح ِ م ِ ] (ع اِ) لجن . لژن . گِل سیاه و گنده و گونه برگشته . طین اسود که لون و رائحه ٔ آن متغیر شده باشد.
لوشنلغتنامه دهخدالوشن . [ ش َ ] (اِ) لَجن . لَژن . لوش خره . گل تیره ٔ بن آبها و تالابها. گل سیاه که در بن حوضها و ته جویها به هم رسد. (برهان ) : نهالی به زیرش زلوشن بُدی ز بر چ
لژدانلغتنامه دهخدالژدان . [ ل َ ] (اِ) گل سیاه و تیره . (آنندراج ). این لغت در کتب دسترس ما دیده نشد و ظاهراً مصحف لژن باشد.
لوشلغتنامه دهخدالوش . (اِ) لَجَن . حَماء. گل سیاه تیره که در زیر آب نشیند. لای سیاه تک جوی و حوض و تالاب . لَجَم . لژن . گل سیاه و تیره که در بن حوضها و تالابها و امثال آن به ه