لاگویش بختیاری1. طرف، سمت، جهت comi-lâ>:کدام طرف؟ ؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ اینطرف> ؛ 2. لاى، میان؛ 3. تعصب، جانبدارى lâ mon-e dâra>:جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش
لادیکشنری عربی به فارسینه اين و نه ان , هيچيک , هيچيک از اين دو , پاسخ نه , منفي , مخالف , خير , ابدا
یاسینلغتنامه دهخدایاسین . (اِخ ) صاحب یاسین ، کنایت از مردی از بنی اسرائیل باشد که داستان او در سوره ٔ یس آیه های (20 تا 30) چنین آمده است : و جاء من أقصی المدینة رجل یسعی قال ی
رهبانیةلغتنامه دهخدارهبانیة. [ رُ نی ی َ ] (ع اِمص ) رهبانیت . طریقه ٔ راهب . گوشه نشینی . (یادداشت مؤلف ). و آن عبارت است از برآوردن تخمها جهت دفع شهوت و نخوردن گوشت و پوشیدن پلا
حروریةلغتنامه دهخداحروریة. [ ح َ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از پانزده مذهب خوارج . (بیان الادیان ). طائفه ای از خوارج که در حروراء اجتماع کرده به مخالفت علی بن ابیطالب برخاستند. (سمع
ذوالیدینلغتنامه دهخداذوالیدین . [ ذُل ْ ی َ دَ ] (اِخ ) خرباق بن حبیب سلمی . صحابیست . و او دلیل حبشه بیوم الفیل بود. و از آن او را ذوالیدین گفتند که با هر دو دست کار کردی . و بعضی
جارةلغتنامه دهخداجارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی