لمشلغتنامه دهخدالمش . [ ل َ ] (ع مص ) کار بیفایده کردن . || بازیدن . (منتهی الارب ). عبث . (اقرب الموارد).
لمشکلغتنامه دهخدالمشک . [ ل ِ م ِ ] (اِ) جغرات و ماستی را گویند که شیر و نمک در آن ریزند و خورند. لمسک . (برهان ).
لمشکفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ماست چکیده.۲. ماستی که در آن شیر و نمک بریزند و نانخورش درست کنند.
لمشلغتنامه دهخدالمش . [ ل َ ] (ع مص ) کار بیفایده کردن . || بازیدن . (منتهی الارب ). عبث . (اقرب الموارد).
لمشکلغتنامه دهخدالمشک . [ ل ِ م ِ ] (اِ) جغرات و ماستی را گویند که شیر و نمک در آن ریزند و خورند. لمسک . (برهان ).
اوطاءلغتنامه دهخدااوطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . در عبارت زیر: گسترده تر، نرم تر، پاسپرده تر: فالارض باکنافها اوطاء مهاد لطاعته و اتبعشی ٔ لمشیته . (معجم الادباء ی