شرط لنگر و زنجیرanchor and chain clauseواژههای مصوب فرهنگستانشرطی در بیمهنامۀ دریایی که به موجب آن بیمهگر قید میکند از پرداخت هزینۀ بازیافت لنگر ازدسترفتۀ کشتی که هنوز شناور است معاف باشد
گواهینامۀ لنگر و زنجیرanchor and chain certificateواژههای مصوب فرهنگستانسند یا مدرکی که مؤسسۀ ردهبندی کشتی یا سازمان بنادر یک کشور برای تأیید مطابقت با استانداردهای ایمنی صادر میکند
تیرلغتنامه دهخداتیر. (اِ) معروف است و به عربی سهم خوانند. (برهان ). تیر که ازکمان جهد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 139). تیر کمان .(فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ترجمه ٔ سهم ، و خدنگ
طرابلس غربلغتنامه دهخداطرابلس غرب . [ طَ ب ُ ل ُ س ِ غ َ ] (اِخ ) شهری است بمغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری است در پایان سرزمین برقةو ابتدای زمین افریقیه . (معجم البلدان چ مصر
قطبلغتنامه دهخداقطب . [ ق ُ ] (ع اِ)تیزی پیکان . (لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپهسالار. (منتهی الارب ). صاحب الجیش
داغ لنگرanchor markواژههای مصوب فرهنگستاننشانهای که بر روی لنگر حک میشود و نشانگر شمارۀ مشخصۀ لنگر و نام مؤسسۀ تاییدکنندۀ آن است
بند شناوۀ لنگرweighing lineواژههای مصوب فرهنگستانطنابی که یک سر آن به تاج لنگر و سر دیگر به بویۀ لنگر وصل است متـ . بند بویۀ لنگر