لغتنامه دهخدا
تعقیب . [ ت َ ] (ع مص ) زرد شدن میوه ٔ عرفج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از پی درداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). از پس کسی درآمدن و در پس کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دنبال کردن . (از اقرب الموارد). چیزی را در پس چیزی کرد