لَا تَفْقَهُونَفرهنگ واژگان قرآننمي فهميد(کلمه فقه يعني فهميدن چیزی ودرپي آن در پذيرش و تصديقش استقرار يافتن)
مُحْکَمَاتٌفرهنگ واژگان قرآنمحکمها (محكمات آياتي از قرآن هستند كه درك مقصود آنها نياز به آيات ديگر ندارد و لذا مستقلاً مي توان به آن آيه عمل نمود اما متشابهات آياتي هستند كه درك مقصود اصلي
خمرلغتنامه دهخداخمر. [ خ َ ] (ع اِ) شراب . می . آب انگور که مسکر بود . (ناظم الاطباء). باده . مُل . مدام . عقار. قهوه . قرقف . راح . تریاق . نبیذ. سویق . رحیق . بگماز. راف . ام
جناسلغتنامه دهخداجناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی
تلتلةلغتنامه دهخداتلتلة. [ ت َ ت َ ل َ ] (ع مص ) جنبانیدن و بی آرام و تفته کردن و لرزانیدن . || سخت رفتن و سخت راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
صاعدلغتنامه دهخداصاعد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن عیسی الربعی البغدادی ، مکنی به ابی العلاء. وی از مشاهیر ادبا بود و در علم لغت و نحو و دیگر علوم ادبی ماهر و به حاضرجوابی مشهور.