لاگویش بختیاری1. طرف، سمت، جهت comi-lâ>:کدام طرف؟ ؛ ul-lâ:آن طرف؛ il-lâ اینطرف> ؛ 2. لاى، میان؛ 3. تعصب، جانبدارى lâ mon-e dâra>:جانب مرا دارد؛ lâ berâr-e-se nila:از برادرش
حبرلغتنامه دهخداحبر. [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی است . مرار فقعسی در رثاء برادر خود بدر گوید : الا قاتل اﷲ الاحادیث و المنی و طیراً جرت بین السعافات و الحبرو قاتل تثریب العیافة بع
یعلیلغتنامه دهخدایعلی . [ ی َ لا ] (اِخ ) ابن محمدبن صالح یفرنی . امیری از اشراف بربر از مردم تاکرونه بود. شهر آفکان را به سال 338 هَ . ق . تأسیس کرد و حکومت آنجا را داشت . در
شعائرلغتنامه دهخداشعائر. [ ش َ ءِ ](ع اِ) شعایر. ج ِ شعارة. نشانها در حج و طاعتی که در آنجا کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شعارة شود.- شعائر حج ؛ معالم (نشانه های ) آن که خدای ب
جناسلغتنامه دهخداجناس . [ ج ِ ] (ع مص ) هم جنس بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِمص ) همجنسی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح بدیع) آوردن دو یا چند کلمه که لفظاً یکی
اداءلغتنامه دهخدااداء. [ اَ ] (ع مص ) اَدا. گذاردن دین و حق وپیام و رسالت و زکوة را. کارسازی کردن . رسانیدن وام و غیره . پرداختن (وام ، امانت و جز آن را). پرداخت . ردّ. تأدیه .