لَاتَفرهنگ واژگان قرآننيست (لات شبيه ليس مي باشد و عبارت "لَاتَ حِينَ مَنَاصٍ " يعني هنگام فرار نيست)
لاد از لاد افکندنلغتنامه دهخدالاد از لاد افکندن . [ اَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زیر و زبر کردن : جاودان زی و همین رسم و همین عادت دارخانه ٔ قرمطیان را بفکن لاد از لاد.فرخی .
لاد از لاد برگشادنلغتنامه دهخدالاد از لاد برگشادن .[ اَ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) ویران کردن : بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای حصارهای قوی برگشاده لاد از لاد.فرخی .
لات و لوتلغتنامه دهخدالات و لوت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لات و پات . رجوع به لات شود : قومی همه مرد لات و لوتندباد جبروت در بروتند. خاقانی .- لات و لوت و آسمان جل ؛ سخت فقیر و بی چیز.کلمه ٔ لوت همان رو
لات و پاتلغتنامه دهخدالات وپات . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت بی چیز و فقیر. لات و لوت . || بتمامه باز. لات ِ لات .- درها را لات و پات گذاشتن ؛درهائی را که بایستی بست همه را بازگذاشتن .- لات و پات کردن درها را ؛ گشادن همه ٔ آنها را آنگاه