لو دادنلغتنامه دهخدالو دادن . [ ل َ / لُو دَ ] (مص مرکب ) (عامیانه ) لاو دادن . رجوع به لاو دادن شود.- به لو دادن ؛ از دست دادن .از دست بدادن .- لو دادن چیزی را یا مالی را ؛ به مف
لو دادنفرهنگ انتشارات معین(لُ. دَ) (مص م .) 1 - مشت کسی را باز کردن . 2 - اسرار قلبی یا خطای خود را فاش کردن .
لو دادنلغتنامه دهخدالو دادن . [ ل َ / لُو دَ ] (مص مرکب ) (عامیانه ) لاو دادن . رجوع به لاو دادن شود.- به لو دادن ؛ از دست دادن .از دست بدادن .- لو دادن چیزی را یا مالی را ؛ به مف
دادنلغتنامه دهخدادادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن
عسسفرهنگ انتشارات معین(عَ سَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عاس ؛ شبگردان ، پاسبانان . ؛~ مرا بگیر کردن کنایه از: با رفتارهای عمدی ، خود را لو دادن و گرفتار کردن .
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (
لوفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= لو دادن لو دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] اسرار خود یا دیگری را فاش کردن. لو دادن چیزی: [عامیانه، مجاز] آن را مفت از دست دادن.