لوی النجیرةلغتنامه دهخدالوی النجیرة. [ ل ِ وَن ْ ن ُ ج َ رَ ] (اِخ ) موضعی مذکور در شعر عنترة العبسی . (از معجم البلدان ).
لوی الارطیلغتنامه دهخدالوی الارطی . [ ل ِ وَ ل ْ اَ ](اِخ ) موضعی در شعر احوص بن محمد. (معجم البلدان ).
لوی المنجنونلغتنامه دهخدالوی المنجنون . [ ل ِ وَل ْ م َ ج َ ] (اِخ ) موضعی در شعر عبیداﷲبن قیس الرقیات آنجا که گوید : ماهاج من منزل بذی علم بین لوی المنجنون فالثلم .(از معجم البلدان ).
GADدیکشنری انگلیسی به فارسیGAD، سیخک، سیخ، دیلم، گوه، نیزه، سنان، شلاق سیخی، ترابخدا، جاد فرزند یعقوب و زلفه، با میله بستن، با میخ محکم کردن، هرزه گردی کردن
قافیهلغتنامه دهخداقافیه . [ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) مشتق از قفو. (آنندراج ). پس گردن . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). || ازپی رونده . (آنندراج ): اتیته علی قافیته ؛ ای علی اثره . || پس
نجرلغتنامه دهخدانجر. [ ن َ ] (ع اِ) اصل هر چیزی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصل . (اقرب الموارد) (المنجد). نِجار. نُجار. (المنجد). || نژاد. (منتهی الارب ). || حس
شیرلغتنامه دهخداشیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به
یوملغتنامه دهخدایوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ا
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن مرار شیبانی کرمانی مکنی به ابوعمرو. متوفی بسال 206 هَ . ق . او راست : کتاب النحل و العسل . کتاب الجیم در لغت ، و گویند این کتاب تألیف