خورده لوکیلغتنامه دهخداخورده لوکی . [ خُرْ دَ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 13هزارگزی خاور سقز و جنوب شوسه ٔ سقز به سنندج . این ده کوهستانی با آب و هو
لوکیواژهنامه آزاددهي در كنار بريد از دهستان چغاپور از بخش خورموج تعداد سكنه ان 10 خانوار بود و كار اهالي كشاورزي و دامداري بود
خورده لوکیلغتنامه دهخداخورده لوکی . [ خُرْ دَ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز، واقع در 13هزارگزی خاور سقز و جنوب شوسه ٔ سقز به سنندج . این ده کوهستانی با آب و هو
باحامالغتنامه دهخداباحاما. (اِخ ) باهاما. مجموعه ٔ جزایر باحاما،یا جزایر لوکی . مستعمره ٔانگلستان در اتلانتیک در شمال آنتیل بزرگ که بوسیله ٔکانال باحاما جدا میشود. بطول تقریبی هزا
زطلغتنامه دهخدازط. [ زُطط ] (اِخ ) گروهی از هند، هرب جت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). مأخوذ از هندی ، گروهی در هندوستان که جت گویند. (ناظم الاطباء) از جَت فا
لاکپشت پابلند پهنPodocnemis expansaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ لاکپشتپابلندیان و راستۀ لاکپشتسانان که بزرگ است و لاکی عریض و صاف دارد و قسمت عقبی لاک آن عریضتر از قسمت جلوی است
لاکیلغتنامه دهخدالاکی . (ص نسبی ) منسوب به لاک . از لاک .به رنگ لاک . || در شالهای کشمیر رنگی خاص است مقابل زِمرّدی . ترمه ٔ لاکی . بقسمی ترمه ٔ سرخ روشن گویند : پیچیده یکی لاکی