gigدیکشنری انگلیسی به فارسیفرهاد، فرفره، هر چیز چرخنده، نوعی کرجی پارویی یابادبانی، نیزه، ادم غریب، شوخی، قایق پارویی سریعالسیر، پستان مصنوعی، درشکه تک اسبه که دو چرخ دارد، چیز غریب و خند
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشو
شکستهلغتنامه دهخداشکسته . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) مکسور و خردشده . (ناظم الاطباء). خرد. (آنندراج ). منکسر. مکسور. کسیر. (منتهی الارب ). نعت مفعولی از شکستن در معنی متع
عهدلغتنامه دهخداعهد. [ ع َ ] (ع اِ) اندرز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وصیت . (از اقرب الموارد) : بدو گفت کاین عهد من یاد دارهمه گفت ِ بدگوی را باد دار. فردوسی .ت
شبلغتنامه دهخداشب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین اس
کاتبی ترشیزیلغتنامه دهخداکاتبی ترشیزی . [ ت ِ ی ِ ت ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲ ملقب به شمس الدین . دولتشاه سمرقندی در طبقه ٔ ششم از تذکره ٔ خود احوال او را ذیل عنوان «قدوةالفضلاء و اُسوةال