لولهلغتنامه دهخدالوله . [ لو ل َ / ل ِ ] (اِ) انبوب . نایژه . قصب . قصبه . اَنبوبه . نایزه . تنبوشه . تنوره . مِبْزَل . مِبزَلَه . ماشوره . (برهان ). ناوه ٔ کوزه . (آنندراج ). ه
گوشلغتنامه دهخداگوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرا
دفکواژهنامه آزاددفک دفک وسیله ای است که درمناطق جنوب کشوربویژه دربرخی ازشهرستان های استان کهکیلویه وبویراحمد ،شکارچیان برای شکارگبگ وتیهوودرمواردی نادرشکارسایرپرندگان ازآن است
خویلغتنامه دهخداخوی . [ خُی ْ ] (اِخ ) شهر خوی یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی کشور است که در 577 هزارگزی شمال باختری تهران و 149 هزارگزی شمال باختری تبریز و 194 هزارگزی شما
بهشهرلغتنامه دهخدابهشهر. [ ب ِ ش َ ] (اِخ ) نام قدیم آن اشرف در 25 کیلومتری شمال خاوری ساری و 78 کیلومتری باختر گرگان و 8 کیلومتری جنوب خلیج میان کاله . این شهر از بناهای دوره ٔ
پنجشیرواژهنامه آزادپنجشیر = پنجهیر. [ پ َ ] (اِخ ) بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . یکی از شهرهایی ایران زمین است که در افغانستان امروزی قرار دارد. پنجشیر یکی از سی و چهار استان اف