چلقبلغتنامه دهخداچلقب . [ چ ِ ق َ ] (اِ) به معنی چلته است . (غیاث ) (آنندراج ). چلقد. و رجوع به چلته و چلقد شود.
لقبلغتنامه دهخدالقب . [ ل َ ق َ ] (ع اِ) نام که دلالت بر مدح یا ذم کند. اسمی معنی مدحی یا ذمی را. آن نام که پس از نام نخستین دهند کسی را و حاوی مدحی یا ذمی باشد.نامی که در آن معنی مدح یا ذم منظور باشد به خلاف علم که در آن هیچ معنی منظور نباشد. (غیاث ). جرجانی گوید: ما یسمی به الانسان بعد اسم
لوقابینلغتنامه دهخدالوقابین . (اِ) به لغت سریانی سپندان را گویند و آن خردل فارسی است و به عربی حب الرشاد خوانند و اسفندان سفید همان است . گویند سفوف آن برص را نافع است . (برهان ). حرف ابیض است و اسپند اسپید نیز گویند. (اختیارات بدیعی ). لوفانین .
لوقابینلغتنامه دهخدالوقابین . (اِ) به لغت سریانی سپندان را گویند و آن خردل فارسی است و به عربی حب الرشاد خوانند و اسفندان سفید همان است . گویند سفوف آن برص را نافع است . (برهان ). حرف ابیض است و اسپند اسپید نیز گویند. (اختیارات بدیعی ). لوفانین .