لوسانهلغتنامه دهخدالوسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چاپلوسی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان ). چاپلوس بودن ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و
لوسانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمتملقانه؛ از روی فریبکاری: ◻︎ اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی: لغت فرس: لوسانه).
لوسانهلغتنامه دهخدالوسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) چاپلوسی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چاپلوسی کردن و فروتنی و تملق نمودن باشد. (برهان ). چاپلوس بودن ، یعنی فریفتن به گفتار خوش و
لوسانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهمتملقانه؛ از روی فریبکاری: ◻︎ اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی: لغت فرس: لوسانه).
پیلیلهلغتنامه دهخداپیلیله . [ لی ل َ ] (اِخ ) نام قصبه ٔ کوچکی در جزیره ٔ لوسان که بزرگترین جزیره است از مجمعالجزائر (گنگبار) فیلیپین واقع در 40 هزارگزی جنوب شرقی مانیله . (قاموس