لوریه کومنلغتنامه دهخدالوریه کومن . [ ی ِ ک ُ م َ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) غار. برگ بو. رجوع به غار و کتاب کارآموزی داروسازی ص 200 شود.
لوریهلغتنامه دهخدالوریه . [ ل ِ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام نوعی سگ دارای پاهای بلند مخصوص شکار خرگوش .
لوریهلغتنامه دهخدالوریه . [ ل ُ وُ ی ِ ] (اِخ ) اوربُن -ژان ژوزف . منجم فرانسوی ، مولد سنت لو. (1811-1877 م .).
لوریه سریزلغتنامه دهخدالوریه سریز. [ ی ِ س ُ ] (فرانسوی ، اِمرکب ) غار گیلاس یا ریوال . رجوع به غار و کتاب کارآموزی داروسازی ص 191 شود.
بیشهلغتنامه دهخدابیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) زمینی غیرمزروع که درختان و نی و دیگر رستنیها در آنجا تنگ درهم آمده و صورت حصاری بخود گرفته است . بعربی اجم گویند. (برهان ). جنگل . (رش
لبیبیلغتنامه دهخدالبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز ا
قملغتنامه دهخداقم . [ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 93
گرفتنلغتنامه دهخداگرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ](مص ) از ریشه ٔ پارسی باستان گرب اگاربایام (اتخاذکردن ، گرفتن )، ریشه ٔ اوستایی گراب ژریونایتی ، پهلوی گرفتن ، هندی باستان گرابه ، کردی گر
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا