لودهدیکشنری فارسی به انگلیسیapish, buffoon, clown, comic, flippant, fool, harlequin, humorist, witty, zany
genitourinaryدیکشنری انگلیسی به فارسیمجاری تناسلی و ادراری، جهآز تناسلی و ادراری، وابسته به دستگاه اداری تناسلی
مهرجدیکشنری عربی به فارسیلوده , دلقک , مسخرگي کردن , مسخره , مقلد , دلقک شدن , شوخ , جنباندن , تکان دادن , تکان خوردن , جنبيدن , تکان
دلقکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهلوده؛ مسخره؛ شوخ؛ کسی که کارهای خندهآور بکند و مردم را بخنداند. Δ در اصل مسخرهای بوده در دربار سلطان محمود غزنوی که طلحک نامیده میشده.
لودۀ دربارcourt buffoonواژههای مصوب فرهنگستانلودهای که در دربار پادشاهان با گفتار و حرکات خندهدار درباریان را سرگرم میکرد