لواتةلغتنامه دهخدالواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود.(از معجم البلدان ). و ه
صمعة لواتهلغتنامه دهخداصمعة لواته . [ ص ُ ع َ ت ُ ل ُ ت َ ] (اِخ ) ایالتی است به مغرب نزدیک قسطنطنیةالهواء. (یادداشت مؤلف ). قَسَطنطنیةُالْهَواء، شهر و قلعه ای بزرگ از حدود آفریقا...
اللواتلغتنامه دهخدااللوات . [ اَل ْ ل َ ت ِ ] (ع اِ موصول ) ج ِ اَلَّتی . رجوع به اقرب الموارد و التی شود.
لوالغتنامه دهخدالوا. [ ل ِ ] (ع اِ) لِواء. رایت . عَلَم . درفش . رجوع به لواء شود : همانا که باشد مرا دستگیرخداوند تاج و لوا و سریر [ نبی ] . فردوسی .معتمد...عهد و منشور و لوا
لوهت ندلغتنامه دهخدالوهت ند. [ هَِ ن َ] (اِخ ) رودی که از کوه لوهت و از حوض لوهت که در دامنه ٔ آن است سرچشمه گیرد. (ماللهند بیرونی ص 273).
سائون -و-لوارلغتنامه دهخداسائون -و-لوار. [ ءُ ن ُ ] (اِخ ) یکی از ایالات شرقی فرانسه است که چون دو رودخانه ٔ سائون و لوار آن را مشروب میکند این نام را یافته است . از شمال به ساحل طلا، از
کهنه گرلغتنامه دهخداکهنه گر. [ ک ُ ن َ / ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنچه اشیاءرا کهنه و فرسوده کند. کهنه کننده . فرساینده . (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ) : کهنه گر است این
اشکوبلغتنامه دهخدااشکوب . [ اَ ] (اِ) بمعنی اشکو است که هرمرتبه از پوشش خانه باشد. (برهان ) (آنندراج ). هر مرتبه از پوشش که به تازی طبقه خوانند. (سروری ). مخفف آشکوب . (فرهنگ نظا