لهرلغتنامه دهخدالهر. [ ل َ هََ ] (اِ) میخانه و شراب خانه را گویند. (برهان ). شرابخانه باشد، زیرا له شراب باشد. میکده . || قحبه خانه . (جهانگیری ) (برهان ). صاحب انجمن آرا گوید:
لهرلغتنامه دهخدالهر. [ل ِ هَِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان دلارستاق بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 25هزارگزی شمال رینه . دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ ] (اِخ ) پدر کی گشتاسب . از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در د
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ ] (اِخ ) پدر کی گشتاسب . از پادشاهان کیانی ، بنابه روایت فردوسی چون کیخسرو از کار جهان سته شد و آهنگ جهان دیگر کرد، تخت شاهی را به لهراسب که در د
لهراسبلغتنامه دهخدالهراسب . [ ل ُ] (اِخ ) ابن حسین بن اسکندر. حاکم طالقان از 795 تا 805 هَ . ق . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 142).