لهثلغتنامه دهخدالهث . [ ل َ هََ ] (ع اِمص ) تشنگی . لهاث . (منتهی الارب ). تشنه شدن . (تاج المصادر).
لهثلغتنامه دهخدالهث . [ ل َ ] (ع مص ) زبان بیرون انداختن سگ و جز آن از تشنگی و سختی و ماندگی . لهاث . (منتهی الارب ). زبان از دهان بیرون کردن سگ از تشنگی یا از ماندگی . (تاج ال
لحصلغتنامه دهخدالحص . [ ل َ ] (ع مص ) درآویختن در کاری . || به پایان رسانیدن خبر و اندک اندک آشکار کردن . (منتهی الارب ).
لحسلغتنامه دهخدالحس . [ ل َ ] (ع مص ) (معرب لیسیدن ) خوردن کرم پشم را. || خوردن ملخ سبزی را. (منتهی الارب ). || لیسیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). لَحْسَة. لُحْسَة. لهس . م
لهسلغتنامه دهخدالهس . [ ل َ ] (ع مص ) لیسیدن . لحس . || پستان لیسیدن کودک بی مکیدن . || انبوهی کردن بر طعام از حرص و آز. (منتهی الارب ).
لهثةلغتنامه دهخدالهثة. [ل ُ ث َ ] (ع اِ) رنج . || تشنگی . || خجک [ نقطه ٔ ] سرخ در برگ خرما. (منتهی الارب ).
لَبِثَفرهنگ واژگان قرآنماند - مكث كرد - درنگ نمود(کلمه لبث به معناي مکث و باقي ماندن در جائي يا در حالي است )
لهثةلغتنامه دهخدالهثة. [ل ُ ث َ ] (ع اِ) رنج . || تشنگی . || خجک [ نقطه ٔ ] سرخ در برگ خرما. (منتهی الارب ).
يَلْهَثفرهنگ واژگان قرآنزبان از كام بيرون مىآورد (کلمه لهث وقتي در سگ استعمال ميشود به معناي بيرون آوردن و حرکت دادن زبان از عطش است .خداوند متعال وضعیت بلعم باعورا را که اسم اعظم می د