لنگورلغتنامه دهخدالنگور. [ ل ُ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان طیبی سرحدی بخش کهگیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در19000گزی جنوب خاوری قلعه رئیسی . مرکز دهستان و دارای 50 تن سکنه است . (
لنگورلغتنامه دهخدالنگور. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بانصر، بخش بابلسر شهرستان بابل واقع در 8هزارگزی خاوری بابل ، کنار رودخانه ٔ تالار. دشت ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای 3
لنگورانلغتنامه دهخدالنگوران . [ ل َ ] (اِخ )(وزیر...) از هفت بازی و نمایش که با مقدمه ٔ جعفر قراچه داغی در تهران چاپ سنگی شد و میرزا فتحعلی دربندی بدواً به ترکی آذربایجانی نوشته و
لِنْگِرْگاهگویش گنابادی در گویش گنابادی، گبری یعنی قربانگاه ، محل ارتباط با عالم مردگان و اجنه(دیوها) و قربانی برای خدایان
لنگورانلغتنامه دهخدالنگوران . [ ل َ ] (اِخ )(وزیر...) از هفت بازی و نمایش که با مقدمه ٔ جعفر قراچه داغی در تهران چاپ سنگی شد و میرزا فتحعلی دربندی بدواً به ترکی آذربایجانی نوشته و