لنگه گوشلغتنامه دهخدالنگه گوش . [ ل ِ گ َ ] (اِ مرکب ) قسمی بادام در جهرم (ده سانتی متر درازی پوست آن است ).
تنهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد وی، گوشه گیر، تک، لنگه، غریب، غریبه، بیکس سوا، جدا یکتنه، یکنفری، دست تنها مفرد، منفرد، مستقل مجرد، عزب، یالغوز یکه، یکتا، یگانه▲ آدم تنها
تابهفرهنگ انتشارات معین(بِ یا بَ) [ په . ] (اِ.) = تاوه : 1 - ظرف فلزی پهن که برای پختن گوشت ، ماهی ، کوکو و غیره به کار می رود. 2 - آلتی است که در آن دانة گندم و حبوب دیگر را بریان ک
بارلغتنامه دهخدابار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کار
یکتالغتنامه دهخدایکتا. [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) به معنی یک عدد باشد. (برهان ) (آنندراج ). یک عدد. یک تاه . (ناظم الاطباء). یک لنگه . یک عدد. یک دانه . یکی .- بر یکتا زدن ؛ با ر
جفتلغتنامه دهخداجفت . [ ج ُ ] (ص ، اِ) زوج . مقابل فرد. (برهان ). ضد طاق . (انجمن آرا). هر عددی که نصف صحیح دارد مثل دو و چهار و شش و مقابل آن تا و طاق است مثل یک و سه و پنج .