لنگه کشیدنلغتنامه دهخدالنگه کشیدن . [ ل ِ گ َ /گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) پای کشیدن . (آنندراج ).
کشیدِ لنگرanchor dragging, dragging of an anchorواژههای مصوب فرهنگستانحالتی که در آن پنجۀ لنگر از بستر دریا کنده شده است و کشتی آن را به دنبال خود میکشد
کشیدِ لنگر ارادیdredging of an anchor, dredgingواژههای مصوب فرهنگستانکشید لنگری که بهعمد برای کم کردن از سرعت شناور یا تغییر جهت آن صورت میگیرد
بارلغتنامه دهخدابار. (اِ) پشته ٔ قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت . (برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره . (برهان : کار
صندوقلغتنامه دهخداصندوق . [ ص ُ ] (ع اِ) تَبَنْگو. خاشکدان . (از برهان ) (صحاح الفرس ). قسمی جعبه که پول و لباس و نان و غیره در آن نهند. یخدان فلزین یا چوبین به فلز پوشیده : برفت
بستنلغتنامه دهخدابستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (
دروازهلغتنامه دهخدادروازه . [ دَرْ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) ترجمه ٔ باب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطلق «در» در تداول : ز دروازه بیرون نهادند پای زبان بسته از گفته هر یک بجای . فردو