لنگر نگاه داشتنلغتنامه دهخدالنگر نگاه داشتن . [ ل َ گ َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) لنگر از کف ندادن .- لنگر نگاه نداشتن ؛ از اعتدال بدررفتن . سراسیمه شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 337).
لنگر نگاه داشتنفرهنگ انتشارات معین( ~ . نِ. تَ) [ یو - فا. ] (مص ل .) کنایه از: زمام اختیار را از دست ندادن .
لِنْگِرْگاهگویش گنابادی در گویش گنابادی، گبری یعنی قربانگاه ، محل ارتباط با عالم مردگان و اجنه(دیوها) و قربانی برای خدایان
لنگرلغتنامه دهخدالنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) آلتی آهنین پیوسته به طنابی یا زنجیری طویل که آنگاه که توقف کشتی را خواهند آن را در آب افکنند. آهنی پیوسته به طنابی که گاه ایستادانیدن کشت
pawlدیکشنری انگلیسی به فارسیپائول، شیطانک، گیره، میله گردان محور چرخ لنگر، با گیره یا عایق نگاه داشتن
pawlsدیکشنری انگلیسی به فارسیپاها، شیطانک، گیره، میله گردان محور چرخ لنگر، با گیره یا عایق نگاه داشتن