لنبلغتنامه دهخدالنب . [لُمْب ْ ] (ص ) بزرگ و سنگین . (آنندراج ) : بتر از بتر چیست بدمست ِ لُنب کنارت پرافعی است بر خود مجنب .نزاری قهستانی .
لنبرلغتنامه دهخدالنبر. [ لَم ْ ب َ ] (ص ) مردم قوی هیکل و فربه و گنده و ناهموار. (برهان ). فربه . چاق .صاحب انجمن آرا نویسد: مشتق از لُنب است و بر وزن عنبر خطاست که در فرهنگها و
لنباندهلغتنامه دهخدالنبانده . [ لُم ْ دَ / دِ ] (ن مف ) لنبانیده . با لقمه های بزرگ نیم خائیده فروبرده .