لغدلغتنامه دهخدالغد. [ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن شتر را بر جاده . || دراز کشیدن گوش را تا راست شود. || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ).
لغدلغتنامه دهخدالغد. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . (منتهی الارب ). لغدود.لغدید. لغن . لغنون . || پوستی که از زیر حلق گاو آویخته باشد. (دزی ). || گوشت پاره ای در گلو. (منته
لغدودلغتنامه دهخدالغدود. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . لغدید. لُغد. لغن . لغنون . ج ، لغادید. (منتهی الارب ). || الخیشوم . و من المصحّف اللغثون و اللغنون واللغدود و هو الخیش
لغدلغتنامه دهخدالغد. [ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن شتر را بر جاده . || دراز کشیدن گوش را تا راست شود. || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ).
لغدلغتنامه دهخدالغد. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . (منتهی الارب ). لغدود.لغدید. لغن . لغنون . || پوستی که از زیر حلق گاو آویخته باشد. (دزی ). || گوشت پاره ای در گلو. (منته
لغدودلغتنامه دهخدالغدود. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . لغدید. لُغد. لغن . لغنون . ج ، لغادید. (منتهی الارب ). || الخیشوم . و من المصحّف اللغثون و اللغنون واللغدود و هو الخیش
لغدةلغتنامه دهخدالغدة. [ ل ُ دَ ] (اِخ ) الحسن بن عبداﷲ، المعروف بلغدة و لکذة ایضاً الاصبهانی ابوعلی . قدم بغداد و کان جیدالمعرفة بفنون الادب حسن القیام بالقیاس موفقاً فی کلامه