جلللغتنامه دهخداجلل . [ ج َ ل َ ] (ع ص ، اِ) کاربزرگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : و لئن عفوت لاعفون جللاو لئن سطوت ُ لموهن عظمی . ؟ (از اقرب الموارد). || کار آسان و این
عفرلغتنامه دهخداعفر. [ ع َ ] (ع اِ) خاک . (منتهی الارب ). تراب . (فهرست مخزن الادویه ). روی خاک . ظاهر و روی خاک . (از اقرب الموارد). || دشواری و سختی : کلام لاعفر فیه ؛ سخنی ک
عفرلغتنامه دهخداعفر. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) خاک ، و روی خاک . (منتهی الارب ). رویه و سطح زمین : ماعلی عفرالارض مثله و خاک را نیز گویند. (از اقرب الموارد). ج ، أعفار. || اول آب که
غطمطیطلغتنامه دهخداغطمطیط. [ غ َ م َ ] (ع ص ) بحر غطمطیط، به معنی بحر غُطامِط و غَطَومَط است . (منتهی الارب ). بانگ موج آب . (مهذب الاسماء). به تمام معانی غطامط آمده است . رجوع به