1533 مدخل
از توابع خانقاه پی قائم شهر
(لَ رْ) (اِ.) لرزه ، رعشه .
(لَ) (ق .) لرزنده ، در حال لرزیدن .
لرزان از سرما، کسى که اغلب از سرما بلرزد، سرمایى.
نوعی رقص که در آن رقصنده به طور مداوم در اندامش ایجاد لرزش ...
تب و لرز
برجی قدیمی در دهکده ی لمرز واقع در راستوپی سوادکوه
لرزه، لزره
لرزش، لزرش، لرزه، لرزیدن، نوسان